Web Analytics Made Easy - Statcounter

احتمالا بیشترین گلایه در خصوص دنیای فوتبال مدرن، خلاصه شدن آن به پول و این است که بیشتر از جنبه سرگرمی آن، به تجارتی سودآور بدل گشته است. الان تقریبا همگان معتقند فوتبال ریشه های غنی خود را به فراموشی سپرده و با ورزشی که دهه ها پیش محبوب دل ها بوده، تفاوت های بسیاری پیدا کرده است. چنین ادعایی درست است، ولی این مساله که قبلا افراد طمع کار و پول دوست در فوتبال دنیا نبوده اند، باد هوا است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پله، مهاجم افسانه ای فوتبال برزیل و باشگاه سانتوس، تنها بازیکنی است که 3 قهرمانی در جام جهانی در کارنامه دارد و درخشش خود را در 17 سالگی در جام جهانی 1958 سوئد آغاز کرد. پله که اخیرا در بیمارستان هم بستری شد، امروز 81 ساله شده و به همین مناسبت، یادداشتی خواندنی در خصوص این فوق ستاره پرافتخار را باهم می خوانیم:

طرفداری| براساس یادداشتی که در گاردین منتشر شده، در اواسط دهه 50 میلادی اگر نگوییم تیمی بزرگ، سانتوس تیمی شناخته شده بود. آنها تا آن زمان یک جام منطقه ای در سال 1935 کسب کرده بودند، ولی در سال های 1955 و 56، گروهی از بازیکنان مستعد کمک شان کردند دو جام پائولیستا بدست بیاورند. می توان ادعا کرد در 1957 و اولین بازی پله برای سانتوس، آنها تیمی قدرتمند به حساب می آمدند. با این حال، نبوغ پله باعث شد آنها بالاتر و بالاتر بروند و 10 جام منطقه ای، 6 قهرمانی کشوری و دو جام لیبرتادورس کسب کنند که شامل یه گانه شان در سال 1961 هم می شود.

حکایت از این قرار است که امکانات تیمی سانتوس در آن زمان کاملا متوسط می نمود و آنها مجبور می شدند برای انجام بازی های پرتماشاگر، استادیوم کوچک خود را ترک گفته و به جایی بزرگتر بروند. از همین رو، کسب درآمد مشکلی بزرگ برای شان بود. از همین رو، باشگاه لازم بود برای حفظ جمع ستاره های تکنیکی اش، قراردادهای تجاری فروش اقلام منعقد کند، ولی وقتی آن پروژه با شکست روبرو شد، آنها به این نکته پی بردند که چنین گروه ارزشمندی از بازیکنان می توانند برای انجام یک تور ورزشی، فوق العاده مفید واقع شوند. آنها می توانستند از تیم هایی که می خواستند مقابل این گروه بازیکنان مشهور بازی کنند، کسب درآمد کنند. برای همین سانتوس به جاده زد.

پله در کتاب زندگی نامه اش می نویسد: "خواهان زیادی داشتیم. تیم های پولدار تمایل زیادی داشتند پول خرج کنند."

همین طور هم شد، ولی در چند برهه، برنامه سفرهای سانتوس بسیار متراکم شده بود. برای مثال در اواخر می و اوایل جولای سال 1959 که بازه ای 20 روزه را شامل می شد، آنها 22 بازی در 8 کشور اروپایی انجام دادند و روبروی تیم هایی چون رئال مادرید، بارسلونا، هامبورگ، فاینورد و اسپورتینگ قرار گرفتند. پله می نویسد: "احمقانه بود. هیچ زمانی برای استراحت نداشتیم. به زحمت می توانستیم طبق برنامه تعیین شده، از این استادیوم به دیگری برویم."

پله اعتقاد داشت گل زدن از روی ضربات آزاد و پنالتی کار ترسوهاست و معمولا خودش پشت این توپ ها نمی ایستاد

در 1962، سیرک دوره گرد سانتوس به انگلیس رسید و مسلما قبل از همه مقابل شفیلدونزدی صف کشید. در آن زمان گرگ ها در میانه های جدول دسته یک قدیم انگلیس حضور داشتند و می توان حدس زد حضور پله و دوستان، هیجان بزرگی برایشان بود. جمعیت 50 هزار نفره حاضر در استادیوم شاهد برد 4 بر دو از سوی برزیلی های با استعداد بودند که در طی آن، مهاجم تیزهوششان کوتینیو هت تریک کرد و پله گل چهارم تیم را از روی نقطه پنالتی به ثمر رساند؛ البته او قبلا اذعان کرده بود گل زدن از روی ضربات آزاد و پنالتی کار ترسوهاست و معمولا خودش پشت این توپ ها نمی ایستاد. آن مسابقه از سوی نشریه تایمز با تیتر "رقابت فیزیکی انگلیس ها مقابل تکه ای از مغز انسان" پوشش داده شد.

بدون شک پله مهم ترین جذابیت مسابقه برای انگلیسی هایی تلقی می شد که تنها فرصت شان برای تماشای جادوی او، در رقابت های جام جهانی و هر 4 سال یک بار از طریق تلویزیون های نه چندان با کیفیت آن زمان بود. اریک تاد در گاردین این گونه نوشته بود: "وقتی تمام صفت های برتری ما برای توصیف مهاجمان داخلی کشور سوخت می شود، ضعف زبان زمانی رخ می نماید که بخواهیم صفتی برای توصیف پله پیدا کنیم." نویسنده تایمز هم مدعی شد مهار پله شبیه این بود که بخواهیم اشعه ای از نور خورشید را در یک جعبه کبریت گیر بیندازیم. در یک لحظه او به بی آزاری یک بچه گربه است و لحظه ای دیگر با سرعتی باورنکردنی به فضای خالی گریخته و مدافعان را یکی از پس از دیگری در حالی پشت سر می گذارد که به همه به دنبال توپ می گردند.

تور جهان گردی برزیلی ها ادامه پیدا کرد و به تمام نقاط دنیا رسید. حضور سانتوس در یک منظقه چنان تاثیرگذار بود که حتی در یک برهه سبب شد جنگ داخلی کنگو متوقف شود تا مردم بتوانند در آرامش بازی پله را تماشا کنند. پله به شکل صادقانه ای می نویسد: "می گویند فقط به خاطر حضور ما در آنجا، حدود 48 ساعت آتش بس اعلام شد. نمی دانم واقعا این گونه شد یا نه."

در 1969، آنها دوباره به خاک انگلیس بازگشتند تا این بار مقابل استوک سیتی قرار بگیرند. آنها تنها باشگاهی بودند که 12000 پوند درخواستی سانتوس را با اکراه پرداخت کردند؛ مبلغی که طرف برزیلی را ملزم می کرد پله را در آن بازی به میدان بفرستد. پله در آن دیدار هم درخشید و پس از پشت سر گذاشتن 3 مدافع حریف، توپ را به تور دروازه گوردن بنکس رساند. این دیدار تقریبا یک سال قبل از رویارویی مشهور این دو نفر در جام جهانی 1970 مکزیک انجام می شد. جفری گرین، نویسنده مشهور پس از بازی نوشت: "شهرت پله در لحظه سوت پایان بازی به چشم می آید، چون بدن تنومند او زیر فشار جوان هایی که از سکوها به درون میدان ریخته و برای تحسین او را در آغوش می کشیدند، ناپدید شد."

هافبک شفیلد در تمام مدت 10 دقیقه پایان مسابقه به پله چسبیده بود و به دنبالش می دوید تا بتواند هنگام سوت پایان داور، پیراهنش را با او عوض کند

سه سال بعد آنها به انگلیس بازگشتند و در میان تعجب همگان مقابل تیم دسته سومی استون ویلا، دو بر یک شکست خوردند؛ دیداری که کیاس، دروازه بان سانتوس، با ادعای قطع بودن یکی از پروژکتورهای ورزشگاه، از آغاز نیمه دوم آن جلوگیری می کرد که البته در نهایت متقاعد به انجام مسابقه شد. می توان گفت چنین رفتاری، واکنشی محافظه کارانه از سوی بازیکنان برزیلی به این دوره گردی های تمام نشدنی بود. وقتی دوباره بعد از سال ها به هلیزبرو برگشتند و مقابل شفیلدونزدی قرار گرفتند، خبری از پروژکتور هم نبود. آنها در شرایطی 2 بر صفر مقابل گرگ ها پیروز شدند که بازی در ساعت 14:30 ماه فوریه انجام می شد؛ محدودیت های استفاده از جریان برق و اعتصاب معدنچیان، انجام مسابقه در هنگام عصر را غیرممکن کرده بود و از سوی دیگر، شانس تماشای بهترین های فوتبال، توجیه لازم برای غیبت در کار و مدرسه را برای هر کسی فراهم کرده بود.

تماشاگران حاضر در استادیوم در پایان بازی شاهد صحنه های خنده داری بودند. تامی کریگ، هافبک شفیلد، در تمام مدت 10 دقیقه پایان مسابقه به پله چسبیده بود و به دنبالش می دوید تا بتواند هنگام سوت پایان داور، پیراهنش را با او عوض کند. او چند سال قبل به دیلی رکورد در این باره، گفت: "به داور گفتم وقتی می خواهد سوت پایان را بزند، به من علامت دهد تا بتوانم کنار مرد بزرگ بایستم. زمانی که سوت زده شد، کمر پله را گرفتم و تا وقتی پیراهنش را به من نداده بود، ولش نکردم." پس از آن دیدار، فولام از پله خواست در ازای 1500 پوند، تیم آنها را در جریان افتتاح بخشی از سکوهای ورزشگاه شان، همراهی کند، ولی آن مرد بزرگ (البته با اجازه کریگ، در مورد پله صحبت می کنیم) به خاطر اینکه مجبور بود در بروکسل همراه سانتوس مقابل اندرلخت قرار گیرد، پیشنهادشان را رد کرد. مسابقه با بلژیکی ها هم به طور فرصت طلبانه ای وارد برنامه متراکم سانتوس شده بود.

 

اخبار داغ 

رونمایی از همسر زیبای احسان علیخانی ! / خودش در اینستاگرام پست گذاشت! + عکس احضار وزیر ورزش به مجلس تایید شد تبلیغات محیطی حق ماست، ترند اول توییتر فارسی شد سمپائولی: پاری سن ژرمن به پشتوانه یک کشور توانسته این ستاره ها را به خدمت بگیرد کانچلسکیس: سولسشر به زمان نیاز دارد؛ فرگوسن هم چند فصل را بدون جام گذراند

منبع: طرفداری

کلیدواژه: سوت پایان جام جهانی آن زمان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۴۶۹۷۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرا هیچ وقت یادمان نمی‌ماند درِ خانه را قفل کرده ایم یا نه؟

دانشمندان یک قدم به درک اینکه چرا بعضی چیز‌ها را به خاطر می‌سپاریم و برخی دیگر را فراموش می‌کنیم، نزدیک‌تر شده اند.

به گزارش روزیاتو، محققان دانشگاه رایس ِ آمریکا دست به پژوهشی زدند که نشان داد ما برخی جنبه‌های یک تجربه همچون شرایط کلی را به جای جزئیات کوچک‌تر به خاطر می‌سپاریم.

به همین دلیل است که احتمال فراموش کردن تجربه‌های جزئی‌تر و پیش پا افتاده تری مانند قفل کردن یا نکردن در ِ خانه، بیشتر است.

برای درک بهتر نحوه‌ی عملکرد حافظه‌ی انسان، محققان دانشگاه رایس تصاویری را به شرکت کنندگان پژوهش خود نشان دادند.

در این آزمایش حافظه، برخی از تصاویری که برای شرکت کنندگان به نمایش درمی آمدند، تکراری و برخی دیگر جدید بودند.

برخی تصاویر شباهت زیادی به یکدیگر داشتند، اما در برخی دیگر تشخیص تفاوت‌های آن‌ها از یکدیگر دشوارتر بود. هدف از نمایش تصاویر مشابه، مختل کردن حافظه با شبیه سازی تجربیات پیش پا افتاده‌ای بود که روزانه داریم، مانند قفل کردن در ِ خانه.

محققان پی بردند که به یاد ماندنی‌ترین تصاویر که احتمال به خاطر سپردن آن‌ها توسط شرکت کنندگان بیشتر بود، تصاویری رنگارنگ با حضور افرادی در عکس بودند. به عبارت دیگر، تصاویری که شلوغ و بی نظم نبودند، فراموش نشدنی‌تر بودند.

گرچه شرکت کنندگان به یادماندنی‌ترین تصاویر را به درستی به یاد آورده بودند، اما اثر آن بعد از ۲۴ ساعت از میان رفت. این به ویژه درمورد به یاد آوردن تجربیات مثبت صدق می‌کرد، امری که نشان داد این دست تجربیات در ابتدا به یاد می‌مانند، اما بیشتر مستعد فراموش شدن هستند.

گرچه معمولاً تصور این است که احساسات می‌توانند فرآیند پردازش حافظه را بهبود بخشند، اما انسان‌ها اغلب جنبه‌ی اصلی یک تجربه یا به عبارتی دیگر «مخلص کلام» را به یاد می‌آورند، نه جزئیات اضافی را. به گفته‌ی محققان، گذشت زمان اغلب این موضوع را تشدید می‌کند.

برای مثال، اگر سعی کنیم که به خاطر آوریم در سال گذشته چه کار‌هایی انجام دادیم، احتمالاً کار‌های زیاد و مختلفی را به خاطر می‌آوریم. با این حال، احتمالاً تنها برخی از این خاطرات را با جزئیات زیاد به خاطر می‌آوریم. ممکن است به یاد بیاوریم که به سفر رفته بودیم، اما احتمالاً یادمان نمی‌آید که در هر روز ِ سفر چه فعالیت‌هایی انجام داده بودیم.

نتایج این پژوهش نشان داد محتوای احساسی، مدت زمان گذشته یک تجربه و ویژگی‌های ادراکی حافظه، همگی در به خاطر آوردن یا نیاوردن جزئیات یک اتفاق تأثیرگذارند.

به گفته‌ی محققان دانشگاه رایس، این پژوهش نشان داد که تجربیاتی که برای یک شخص فراموش نشدنی هستند، مثل جشن تولد، مرگ عزیزان و غیره، به احتمال زیاد برای یک شخص دیگر هم فراموش نشدنی هستند. این‌ها اغلب تجربیات مثبت یا منفی هستند.

این محقان می‌گویند ما اغلب تصور می‌کنیم که خاطرات احساسی بهتر به خاطر سپرده می‌شوند، اما در حقیقت این ویژگی‌های اصلی یک خاطره است که به خاطر سپرده می‌شود، اما جزئیات آن ممکن است فراموش شوند.

یکی از دلایل اینکه ما نمی‌توانیم همه‌ی تجربیات مان را به خاطر آوریم این است که مغز ما ظرفیت محدودی دارد.

به گفته‌ی محققان، مغز ما احتمالاً نمی‌تواند هر چه که تجربه می‌کنیم را به خاطر بسپارد و به همین دلیل مجبور هستیم اندکی از اطلاعاتی که مهم نیستند را به شکل انتخابی فراموش کنیم.

دیگر خبرها

  • اختلال ترس از فراموش شدن چیست؟
  • آلبوصبیح: استقلال را فراموش کردیم
  • بهترین فیلم های وسترن با بازی «لی ون کلیف»؛ از Beyond the Law تا The Grand Duel
  • شب فراموش نشدنی اراکی‌ها با ۱۹ گل تاریخی
  • ۱۰ فیلم اکشن قدیمی با قهرمانان مورد علاقه پدر‌ها؛ از جکی چان بدلکار تا ارتش یک نفره شوارتزنگر
  • چرا هیچ وقت یادمان نمی ماند درِ خانه را قفل کرده ایم یا نه؟
  • اوسمار به پرسپولیسی‌ها: رو پا بایستید، فراموش کنید!
  • جای خالی خلاقیت در صنعت بازی سازی/ از نظر کمی رشد مطلوبی نداشیم
  • ۱۰ فیلم جنگی پادآرمانشهری جذاب و پرتنش که باید ببینید
  • چرا هیچ وقت یادمان نمی‌ماند درِ خانه را قفل کرده ایم یا نه؟